- تركيه با 75 ميليون نفر جمعيت، حدود يك ميليون سهامدار دارد و پاكستان با حدود 180 ميليون نفر جمعيت، تقریباً 400 هزار نفر سهامدار دارد. اما در ايران آمار سهامداران نزدیک به 6.5 ميليون نفر است. دلیل این اتفاق را شما در چه میدانید؟
شاید در نگاه اول، بالاتر بودن تعداد سرمایهگذارانی ایرانی نسبت به کشورهای یادشده، نشان دهنده عمق بیشتر بازار سرمایه ایران باشد. اما اینگونه نیست. بهطور معمول، سهم سرمایهگذاران حقیقی در بازارهای توسعه یافته، کمتر از 25 درصد است. به عبارت دیگر، بیش از سه چهارم بازار سرمایه این کشورها، در اختیار سرمایهگذاران نهادی داخلی و خارجی است که عمدتا سرمایهگذاران بلندمدت هستند. این گروه از سرمایهگذاران به دلیل توان مالی بالاتر، از امکان جذب مدیران حرفهای و همچنین پرداخت هزینه برای تهیه و تحلیل اطلاعات برخوردارند و از اینرو، تصمیمات سرمایهگذاری خود را بهدور از هیجانات و روندهای کوتاهمدت بازار، بر اساس ظرفیتهای واقعی شرکتها انجام میدهند.
بانکها، بیمهها، صندوقهای سرمایهگذاری، صندوقهای بازنشستگی و دیگر ابزارهای سرمایهگذاری جمعی، از مهمترین سرمایهگذاران حقوقی محسوب میشوند. از سوی دیگر، بخش بزرگی از بازار سرمایه کشورهای توسعه یافته و نوظهور در اختیار سرمایهگذاران خارجی است که این بخش هم عمدتا توسط سرمایهگذاران حقوقی مدیریت میشود.
موضوعی که متاسفانه در کشور ما به درستی تببین نشده است. در سالهای اخیر، تعداد سرمایهگذاران و به عبارت دیگر تعداد کدهای معاملاتی به یکی از شاخصهای فعالیت بازار سرمایه تبدیل شده است و به همین دلیل مقامات بازار سرمایه هم از این شاخص برای اندازهگیری موفقیت خود استفاده کردهاند. در حالیکه تبعات منفی افزایش تعداد سرمایهگذاران حقیقی برای بازار سرمایه، به مراتب بیشتر از پیامدهای مثبت آن خواهد بود. زیرا این گروه از سرمایهگذاران از افق سرمایهگذاری کوتاهتری برخوردارند و به دلیل پیروی از روندهای بازار، در اغلب موارد، باعث حرکتهای یکسویه بازار و تلاطم آن میشوند که نمونههای آن در دوسال اخیر به دفعات مشاهده شده است.
دلیل اصلی افزایش تعداد سرمایهگذاران حقیقی هم مربوط به جدید بودن و توسعه اندک ابزارهای سرمایهگذاری جمعی از جمله صندوقهای سرمایهگذاری و همچنین فرهنگ سرمایهگذاری در کشور است که بیشتر به مایل به سرمایهگذاری مستقیم است. ابن تمایل فقط محدود به بازار سرمایه نیست و کم و بیش در همه بازارهای دارایی مشاهده میشود.
- در 18 مرداد 91 شاخص بورس ایران، کف 24 هزار واحدی را به سمت پایین شکست و اوج دوران ناامیدی و خروج سرمایه در بورس طی سالهای اخیر را به نمایش گذاشت. اما این وضعیت پس از مدتی متوقف شد و حتی روندی معکوس را طی کرد. شاخص کل از اوج دوران رکود یعنی 18 مرداد 91 تا اوایل زمستان 92، حدود 150 درصد رشد کرده است که این کارنامه، بازار سهام را نسبت به کلیه فرصتهای سرمایهگذاری در ایران در این بازه زمانی یک سر و گردن بالاتر قرار میدهد. چه عواملی دست به دست هم دادند تا ما شاهد چنین رویدادی باشیم؟
قبل از پاسخگویی به سئوال شما، باید توضیح دهم که رشد شاخص بورس به طور نظری، بازتابدهنده رشد واقعی کسبوکارها در اقتصاد و در مجموع رشد اقتصاد ملی است. بنابراین باید در سالهای رونق اقتصادی، منتظر رشد قیمتها در بورس باشیم و در سالهای رکود، شاهد کاهش قیمت. این چرخهها کموبیش در بازارهای توسعه یافته قابل مشاهده هستند.
اما آنچه باعث شد شاخص قیمت بورس تهران در دو سال اخیر که رشد اقتصاد کشور منفی بوده است و به تائید غالب کارشناسان اقتصادی، کشور در بدترین شرایط رکودی خود در سه دهه اخیر به سر میبرده است، افزایش قابلتوجه نقدینگی بوده است. این نقدینگی به دلیل شرایط نامناسب کسب و کار و همچنین سیاستهای اقتصادی ناهماهنگ، به جای تحریک رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال، فقط به افزایش شدید تورم و سرازیر شدن پول به بازارهای مختلف منجر شد که نتیجه آن برهم خوردن تعادل بازار داراییهای واقعی مثل طلا، ارز و مسکن بود. نقدینگی حاصل از سیاست پولی انبساطی، در ایستگاه آخر به بازار سرمایه رسید و با افزایش تقاضای موثر، رشد سریع قیمت سهام شرکتها را در پی داشت. البته این رشد با کاهش ارزش پول ملی و در نتیجه افزایش ارزش جایگزینی صنایع هم قابل تفسیر است که یک پدیده مستقل نیست و خود حاصل افزایش نقدینگی بوده است.
به عبارت دیگر، هجوم نقدینگی به بازار سرمایه و کاهش حدود 300 درصدی پول ملی، سرمایهگذاری در سهام بسیاری از شرکتهای بزرگ و دارای سرمایه ثابت بالا را توجیه میکرد و به همین دلیل، سمت و سوی سرمایهگذاریها به سمت این بازار تغییر کرد. برای نمونه، میانگین معاملات روزانه بورس تهران در سال 90، به سختی به 90 میلیارد تومان بالغ میشد اما همین نسبت برای سال جاری به حدود 400 میلیارد تومان رسیده است که خود گویای همه چیز است. البته با ورود منابع مالی به بازار، سرمایهگذاری محدود به شرکتهای با پتانسیل رشد نشد و تقریبا همه صنایع فعال در بازار از این فرصت برخوردار شدند. از سوی دیگر، تورم باعث افزایش سود اسمی شرکتها شد و این عامل هم در تکمیل چرخه فوق نقش خود را ایفا کرد.
عرضه سهام شرکتهای دولتی به قیمتهای مناسب، فرصتهای سودآوری برخی شرکتهای بورسی به دلیل افزایش نرخ ارز و ثبات بازارهای دیگر از عوامل فرعی رشد بازار سرمایه در دوره یادشده هستند.
- اخيرا قيمت طلا در بازارهاي جهاني به شدت كاهش يافته و بازار ارز هم به ثباتی نسبی رسيده. گروهی از کارشناسان معتقد هستند که سرمايه گذاري در اين حوزهها دیگر توجيه لازم را ندارد و بنابراین سرمايهگذاران به سمت بازارهاي سرمايه حركت ميکنند. این گروه از کارشناسان رشد حیرتانگیز بورس را ناشی از این موضوع میدانند. شما چقدر با این گروه همداستانید؟
به هر حال نمیتوان سرریز شدن پول از بازارهای دیگر به بازار سرمایه را منکر شد و حتما بخشی از منابع موجود در بازار سرمایه از بازارهای دیگر، آمده است. اما برای تحلیل دقیقتر، باید به ویژگی بازارهای دیگر هم اشاره کرد. بازار طلا و ارز اگرچه در سال 90 با نوسان شدیدی روبرو شدند و نظر سفتهبازان را به خود جلب کردند. اما باید به عمق این بازارها هم توجه کرد. آیا بازار طلا قابلیت جذب روزانه حدود 500 میلیارد تومان نقدینگی را دارد. آیا بازار ارز از زیرساختهای کافی برای انجام حدود 30 هزار سفارش معاملاتی روزانه برخوردار است؟ آیا عرضه کافی برای پاسخگویی به همه تقاضا هم مهیاست؟ جواب قطعا منفی است. به عبارت دیگر، بازارهای یادشده در بهترین شرایط هم رقیب بازار سرمایه نیستند. تنها بازار دارایی که میتواند در جذب منابع با بازار سرمایه رقابت کند، املاک و مستغلات است که در سالهای اخیر به دلیل سیاستهای اشتباه دولت گذشته به محاق فرورفته است. این بازار از ظرفیت کافی برای جذب بخشی از منابع مالی موجود برخوردار است و به دلیل ارتباطات پسین و پیشین زیاد با سایر بخشهای اقتصادی، رونق آن میتواند به رونق سایر بخشهای اقتصادی هم بیانجامد.
البته در این میان، قصه بازار پول جداست و این بازار هم در تعامل با بازار سرمایه، بخش قابلتوجهی از نقدینگی آزاد شده را جذب کرده است و به نظر من، یکی از دلایل اصلی عدم ایجاد مشکلات جدی برای بانکها بهرغم وجود بدهیهای معوق بالا، همین نقدینگی بوده است.
- هر زمان قیمت سهام بالا میرود، بسیاری به فکر حبابی بودن بازار میافتند. نظر شما در این باره چیست. آیا اکنون ما با چنین وضعی روبرو هستیم؟
بحث حباب، فارغ از نظریههای علمی موجود و امکان سنجش آن، یک پدیده رفتاری است. به عبارت دیگر، حباب در ذهن سرمایهگذاران شکل میگیرد. اگر سرمایهگذاران به این نتیجه برسند که قیمتها بالاتر از ارزش ذاتی دارایی است و به عبارت سادهتر، دارایی به این قیمت ارزنده نیست، حتما اقدام به فروش آن میکنند و در اینجا است که حبابی بودن مطرح میشود. جدیدترین نمونه مربوط به تشکیل و ترکیدن حباب، مربوط به افزایش شدید قیمت مسکن در اقتصاد آمریکا به دلیل سیاستهای پولی انبساطی و افزایش تقاضای خرید مسکن و سپس افت شدید آن پیرو اقدام سرمایهگذاران برای فروش دارایی بود که از نظر سرمایهگذاران بیشتر از ارزش ذاتی، قیمت داشت.
به نظر من، این پدیده در حال حاضر در بازار سرمایه ایران، ملاحظه نمیشود. یعنی اگرچه قیمت سهام اکثر شرکتها با رشد قابلتوجه روبرو شده است اما این رشدها به جز در شرکتهای کوچک، در عمده موارد از نظر بنیادی قابلتوجیه است.
البته تا زمانی که حجم نقدینگی رشد داشته باشد، نگرانی چندانی در مورد ترکیدن حباب هم حس نمیشود. هرچند باید یادآور شوم، به صورت نظری، در صورت ایجاد حباب در هر بازاری، کار چندانی برای کنترل آن نمیتوان کرد و تنها میتوان با اقدامات احتیاطی، تبعات آن را کاهش داد.
- این روزها از برخی کارشناسان یک پیشبینی جنجالی را میشنویم مبنی بر اینکه شاخص بورس میتواند در مرزهای فراتر از قله 100 هزار واحد هم پیشروی کند. شما چقدر این پیشبینی را با توجه به شرایط موجود محتمل میدانید؟
100 هزار یا هر عدد دیگر، یک هدف ذهنی است و نمیتوان درست یا اشتباه بودن آن را تحلیل کرد. اما آنچه محتمل است، رشد متعادل قیمت سهام شرکتها برای سال آتی است. یعنی به دلیل ثبات نسبی نرخ ارز و سیاستهای متعادل وعده داده شده از طرف دولت و مقامات پولی، رشدهای آتی معتدلتر و منطقیتر خواهد بود. مگر آنکه به دلیل ریسکهای پیشبینی نشده، بازار شاهد شرایط دیگری باشد.
- اکنون، پس از طی این روند پرشتاب صعودی، این پرسش پیشروی سرمایهگذاران قرار دارد که افق پیش روی بازار سهام چگونه است و رشد پرشتاب فعلی تا کجا میتواند ادامه پیدا کند؟ پیش بینی شما درباره آینده وضعیت بورس و میزان رشد آن در کوتاه مدت و بلند مدت چیست؟
- و سخن پایانی
بازار سرمایه کشور در 5 سال اخیر و با اجرای قانون بازار اوراق بهادار و همچنین اجرای گسترده برنامه خصوصی سازی، گسترش یافته و از عمق و عرض مناسبتری برخوردار شده است و به همین دلیل، ظرفیتهای بیشتری برای تامین مالی و کمک به رشد اقتصادی کشور دارد. بنابراین باید تلاش شود در کنار رونق معاملات، از توان آن برای تامین مالی هم بهره گرفت. از طرف دیگر، حضور تعداد زیادی سرمایهگذار حقیقی ، بازار را در معرض هیجانات و نوسانهای متعدد قرار میدهد که باید این سرمایهگذاران را به سمت استفاده از ابزارهای سرمایهگذاری غیر مستیقم هدایت کرد.